دی بیلیونز این داستان - افسانه های بابا یاگا

در ویدیو دی بیلیونز روزی قهرمانان ما در جنگلی تاریک گم شدند و به طور تصادفی به خانه ای عجیب برخورد کردند. آنها که بدون دعوت وارد این خانه شدند، با بابا یاگا شیطانی روبرو شدند که چا-چا، بوم-بوم و چیکی را به خوک تبدیل کرد. بیایید ببینیم آیا لیا-لیا می تواند آنها را نجات دهد؟ ما گم شدیم، سرد شدیم، ترسیدیم و گرسنه شدیم! ببین، یک خانه در جنگل وجود دارد. من فکر می کنم ما امن هستیم، ممکن است غذا وجود داشته باشد! غذا! نه نه نه نه نه! بس کن، بخور! لطفا، نکن! شکم من اوه، دستان من وای! بدن من وای! ما الان خوک هستیم سه تا خوک کوچولو تو خونه من من همه شما را می خورم یکی برای صبحانه یکی برای ناهار یکی برای شام. به ما بگو تو کی هستی؟ من بابا یاگا هستم، من بابا هستم، بابا یاگا. هی، بابا یاگا، آنها را تنها بگذار. فقط بذار بریم دور ما می خواهیم به خانه برگردیم. هی، دختر کوچولو! تو خیلی شجاعی فکر کنم اما بالالایکا جادویی من شما را وادار می کند بپرید و برقصید!